بــــــــاز آی



۱. من باید محیط بان می شدم. از همون روزی که کارتون رامکال رو دیدم و تو اون قسمتی که کال به خاطر دفاع از یه خرس تیر خورد و همه حیونای جنگل پشت در کلبه ش جمع شدن، چون نگرانش بودن. همین جا بود که استرلینگ قاطعانه تصمیم گرفت راه کال رو ادامه بده و یه مخیط بان بشه. منم که در اون زمان و مکان پای تلویزیون خونمون نشسته بودم با استرلینگ موافق بودم، منم دلم می خواست یه محیط بان بشم. چرا نشدم؟

نمی دونم. شاید چون ماها هدف هامون فراموش می کنیم و خیلی راحت در برابر هر ننه قمری زانو می زنیم. الان که فکر می کنم من اصلا نمی دونم چطور میشه محیط بان شد. شما می دونید؟

تازه محیط بان هم باشم، هنوز غم نان رو دارم چون حقوقی نداره اما حداقلش از این سرگشتگی نجات پیدا می کنم.

۲. ازش پرسیدم چرا نمی تونم خوشحالت کنم؟ چرا هر قدر تلاش می کنم از ته دل شاد نمیشی و نمی خندی

می گفت: دست خودم نیست. به جایی رسیدم که قبل از شروع هر کاری پایانشو می بینم. رسیدم به یه پوچی محض. هیچی خوشحالم نمی کنه مگه دو چیز. 

یا از این کشور برم کلا

یا این که یه تیکه زمین تو دیار مادری داشته باشم و توش زراعت کنم. همه مایحتاجم بکارم و محصول شو بچینم. همونجا تو زمین یه خونه داشته باشم و باقی عمرمو بگذرونم. به نظرت از پسش برمیام؟

می گم: تو دست به هر کاری بزنی عالی انجامش میدی، کاری نیست که نتونی بکنی.

گاهی فکر می کنم دلیل وجودم کمک به بقیه برای رسیدن به آرزوهاشونه اما دیگه نمی دونم چطور باید این کارو بکنم.

 

۳. یه انیمه دیدم چند روز پیش به اسم bungou stray dogs یا سگ های ولگرد بانگو. (اگه غلط املایی داره به بزرگواری خودتون ببخشین) قسمت ۳ و ۴ فصل دومش بدجوری به دلم نشست. عجیب بود، عجیب. اون شخصیت تبدیل شد به یکی از شخصیت های دوست داشتنی زندگیم. دلم می خواد شبیهش بشم. می کفت وقتی برات فرقی نداره که طرف آدم بدا باشی یا خوبا پس برو سمت آدم خوبا. بودن در هر دسته برات فرقی نداره ولی با بودن در دومی می تونی آدما رو نجات بدی و دنیا رو تبدیل به یه جای بهتر برای زندگی کنی.

در کنار اینgiven رو پیشنهاد کنم. من انیمه های یائویی(در مورد روابط همجنسگراهای مرد) رو دوست دارم. Given هم از این دسته اس ولی به شدت خوش ساخت و چشم نوازه. داستانش منسجمه و همه چیزش درست و به جا در جای خودش گرفته. برای یه انیمه زیادی خوبه. دانلودش کردم دوباره ببینمش. قسمت آخرش هم هفته بعد میاد.

۴. عکس ها رو از زمین کشاورزی دایی جان تو دیار مادری گرفتم. یه گوجه بادمجون و یه گوجه بامیه خونشون خوردیم با همین محصول زمین. باور کنید طعم بی نظیری داشت. دلم می خواست حداقل طعم اون گوجه بادمجون باهاتون به اشتراک بزارم. رویایی بود واقعا.  شیرین و تازه

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

خرید فروش قیمت کارگزاری نمایندگی مشاوره صدور بیمه پاسارگاد بهارستان کارشناسی ارشد تحقیقات آموزشی - مرکز گناباد رسانه فرهنگی هنری آب حسینیه علی ابن موسی الرضا(ع) مشهدالکوبه باشگاه هواداران انیمیشن یس.میم خانه ی کوچکِ من جدید ترین روش برای کسب درامد از اینترنت ایران لاری مرکز فروش درجه یک ترین نسل های لاری و وارداتی با مدیریت سالار زندیان نقد فیلم های طنز دنیا